خوشبختی یعنی صبح بارونی وقتی که هنوز هوا نیمه تاریک و نیمه روشنه بری توی حیاط مامانت و یک نارنج از درخت بکنی و کلی آب بارون بریزه روی سرت و خیس بشی و بدو بدو بیای توو و ...
نارنج را که تقریبا یخ کرده با چاقو ببری و از عطرش مست بشی و بچکونیش توی یک لیوان آب جوش و مزه مزه کنان باهاش عشق کنی ...
روح وحشی
+ترنج اش کو ؟ فکر کن ترنج اش منم