گاهی عجیب حس میکنم که الانه که بپرم !
واسه همین همیشه یه طناب ایمنی به خودم وصل کردم ...
روح وحشی
+کیه که گاهی نخواد بپره ؟!
+اگه طناب نداری همیشه یه چتر نجات بردار . یهو دیدی پشیمون شدی
به دوستم گفتم که بد جور افسرده شدم . اونم از ترس اش رفت به خواهرم زنگ زد که هواش رو داشته باشید یک وقت نکنه بلایی سر خودش بیاره !
خواهرم هم نه گذاشت و نه برداشت و گفت :
نترس اون نه حالش را داره نه انگیزش رو . اون حال نداره یه لیوان آب برداره بخوره اونوقت خودکشی کنه !
نه بابا بی خیال خودکشی !
روح وحشی
+مطلبی در قالب شرح حال ...
ما را چه به خودکشی .
خودکشی هم عرضه میخواد و هم جربزه که ما کلهم فاقدش هستیم .
وقتی به این باور رسیدی که در این دنیا تنهایی اونوقت تازه بر سر یک دو راهی قرار میگیری :
یک راه : تنهایی ات را بپذیری و به زندگی ادامه بدی .
یک راه : با تنهایی ات بجنگی . جنگی مغلوبه که یا به استهلاک تدریجی می انجامه یا به خودکشی !
روح وحشی
+شاید چیزهایی که مینویسم درست باشن و شاید هم غلط .
کی می دونه ؟!
++فکر خودکشی مثل یک آبنبات قیچی بادوام همیشه گوشه ی لپ امه و هرگز آب نمیشه . فکر کنم از وقتی توی شکم مامانم بودم باهاش کلنجار می رفتم !