صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


کدام را ترجیح میدهیم ؟!




سالهاست یکسری نقیصه هایی نه چندان کوچک را در میان مردم کشور گل و بلبل و باستانی خودم میبینم که در ینگه دنیا ندیده ام  .

نه اینکه خودم به این مشکل آلوده نباشم . نه ! که اگر آلوده نبودم اساسا متوجه اش نمیشدم !

پس با فرض اینکه خودم را مبرا نمی دانم مرا بخوانید .


وقتی پای بحث و گفتگو بویژه با افراد کتابخوان و با تحصیلات آکادمیک قابل قبولی مینشینم دو حس غلیظ بر من غلبه میکند :


- خوشا به حالشان عجب حافظه ای دارند ! 

-چرا ورودی و خروجی اینقدر شبیه هستند ؟ !


خب از شما چه پنهان که سوال دوم من نشات گرفته از وجد و غبطه ی اولی است . خوشبختانه و گاهی شوربختانه من حافطه ی چندان خوبی ندارم . عجیب به طوطی حسودی ام میشود ! 

وقتی نقصی در جایی از وجودت داشته باشی و در عین حال شور و شوق آموختن و سوالات_ وجودی در جان ات فوران کند حتما راهی برای جبران پیدا میکنی . من هم که چیز چندانی در حافظه ام نمی ماند و کلیت ماجرا میشد آنچه فهمیده ام راهی نداشتم جز آن که خودم شخصا مسائل را تحلیل کنم . یک اتفاق کاملا ناخودآگاه . فارغ از کلیشه ها و دیکته های کلمات در آنچه خوانده و شنیده بودم با موضوعات کلنجار می رفتم ...

به مرور ذهن تحلیلگری پیدا کردم که خروجی کاملا فرآوری شده ای داشت . ذهنی که همه را از موافق تا مخالف یک جور می دید : دیتایی که باید تحلیل شود نه قضاوت !

قطعا نواقصی بود و هست . اما روند صعودی بود .

من به این وضع عادت کرده بودم برای همین وقتی با فرد اهل مطالعه و علاقمندی روبرو میشدم و می دیدم و می شنیدم چگونه مباحث سخت فلسفی و روانشناسی و عرفانی را مطرح میکند و با طمطراق از قول فلان و بهمان فیلسوف و محقق و عارف حرف میزند کاملا مات و مبهوت میشدم .

اول به حافظه اش غبطه میخوردم و بعد آهی میکشیدم از ته دل که آخر چرا ؟!


جایی خواندم که فلسفه در مدارس فرانسه از همان ابتدا تدریس میشود تا روح چون و چرا کردن در پدیده ها را در کالبد دانش آموزان بدمند و آنان بیاموزند که هر چیزی را زیر سوال ببرند و هیچ چیز را بسادگی نپذیرند !

اما در کشور گل و بلبل ما که مهد فلسفه و عرفان نیز بوده حتی اغلب تحصبلکرده های فلسفه و روانشناسی جز تقلید از طوطی شکر شکن کاری نمی کنند !

من نه ادعایی دارم و نه خواهم داشت مگر اینکه بگویم همیشه یک نوآموزم اما با افتخار به خودم اجازه میدهم تا با تمام فلاسفه و روانشناسان و محققان در حد ذهن و سواد و توانم چون و چرا کنم !


هیچ نام پر زرق و برقی آنقدر تن ام را نمیلرزاند تا مانعی باشد برای روندی که پیش گرفته ام  زیرا خروجی من متعلق به خود من است اگرچه مواد اولیه اش از صدقه سر آنان باشد .

پس با افتخار نظراتم را هر چند ناقص و ناکامل و حتی اشتباه را بیان میکنم و منتظر نقدهای تحلیلگرانه هستم زیرا بر این باورم که هیچ چیز مطلقی وجود ندارد !



روح وحشی

+ادامه دارد ...

نظرات  (۱)

داشتن قدرت تحلیل و توانایی حلاجی کردن "ورودی" هایمان از جمله توهمات انسان هاست که خود ریشه در توهم مختار بودن و آن نیز به نوبه خود ریشه در توهم خودآگاهی دارد. اگر به آنچه که علومی همچون Biology و به خصوص Evolutionary psychology پیش روی ما می گذارند، صادقانه بنگریم، جز این تصویر نمی بینیم که ما هیچ تفاوتی با آن به اصطلاح "طوطی شکرشکن" (یا هر نوع موجود داره یاخته عصبی) نداریم. ما صرفا ماشین های پردازش اطلاعات هستیم و آنچه می اندیشیم، آنچه می نویسیم و نهایتا آنچه هستیم، همه نتیجه ورودی هایی هستند که از لحظه لقاح در معرض آنها قرار داشته ایم. مغز تنها می تواند دو عمل addition و subtraction را بر داده های ورودی انجام دهد که نتیجه اعمال آنها، ایجاد توهم تحلیل داده ست (مفهوم خلاقیت و Originality بر همین اساس از درجه اعتبار ساقط می شود). انسان و هر جاندار دارای یاخته عصبی نمی تواند خارج از چهارچوب داده های ورودی اش فعالیت کند. همه ما طوطی هایی هستیم که داده های ورودیمان را نشخوار می کنیم با این توهم که خروجی منحصر به فرد خود را تولید می کنیم.
پاسخ:

از توهمات تون سپاسگزارم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی