صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



من اگه بخوام کسی را نفرین کنم میدونید چی میگم ؟


الهی به زمین گرم بخوری .

نوچ

الهی ریختت را روی تخت مرده شور خونه ببینم .

نوچ

ذلیل بمیری الهی .

اینم نوچ

اینا که خوبه چون تازه طرف از رنج زندگی خلاص میشه .



من موقع نفرین  میگم امیدوارم یک آذرماهی نصیب ات بشه ! از اون درجه یک هاش .

بماند چطوریش و به چه علتی .

همچی سفت و محکم نصیبت بشه . ازون سریش های احساساتی و دمدمی مزاج .

زن و مرد و ترانس و ...هم نداره . همه شون یک شکل هستن بخصوص با رایزینگ کماندار !



زیاد خوشحال نشو از ابراز احساسات خالصانه شون . بعدش یک پوستی ازت بکنند که اون سرش ناپیدا .

طوری که بگی الهی نصیب گرگ بیابون نشه ...


روح وحشی

+اولش میخوان جون بدن برات . بمیرن برات . خاک پات باشن . کلا واله و شیدا و شیفته هستن .  بعد از یک مدت جون ات را راحت میگیرن و شوت ات میکنن اون دور اما همیشه رصد ات میکنن . نمیرن  که . فقط نامرئی میشن .. .میدونم.. چون من یک  نیمه اول بهمنی درجه یکم. خیلی چیزها را ندیده میدونم . حس درک و پیش بینی عجیب و غریبی دارم ...


اصلا روی آذرماهی ها  و حرفاش حساب نکن . دروغگو نیستن ها . حداقل اولش در بیان احساسات بسیار صادق هستن  .

فقط تکلیف شون با خودشون معلوم نیست . از واقعیت خودشون فرار میکنن . عاشق و شیفته و ...هستند اما دوری و دوستی . کاش از اول همون دور بمونن و جلو نیان که بعدش مثل کش در رفته برن سر جای اولشون .

کلا با مسئولیت و تعهد و وفاداری و رفاقت تا ته ماجرا حال نمیکنن . حس محبتی بدون زحمتی که درون شون هست کفایت میکنه انگار.

 . اولش میان جلو و بعد که میبینن نه بابا دوستی و رفاقت و عشق مسئولیت داره . باید وفادار بمونن . متعهد باشن . مذاکره و مشورت کنن . از آزادی مطلق دیگه خبری نیست . گاهی باید از خواسته ی خودت برای رفیق ات بگذری . خودشیفتگی و خودخواهی و راحتی و الکی خوش بودن و علاف گشتن را باید بذاری کنار ...

 اونوقته که یک چیزی بی ربط را بهانه میکنن و خیز عقبگرد میگیرن و بعد از یک مدت جنگ با احساس شون و قلب درد ،  با تلسکوپ رصدات میکنن ! ذاتا منجم هستن انگار نه فضانورد !!


از شانس خوب یا بد نمیدونم .دور و بر من همیشه پره از آذرماهی .  اونم از اون خوب خوباش ...همین خوب ها هستن که حسایت را میرسن دیگه .

نمیدونم چه حکمتی ه . 

فاصله میگیرن اما همیشه هستند .

اولش سریش 

بعد میشن آدامس با خاصیت ارتجاعیت بالا

چسبیده اما دور ...

هستند . همیشه ...اما بلاتکلیف .

یک روز یک کتاب در مورد آذرماهی ها مینویسم .

فرشته هایی در لباس دیو .

فرشته هایی عاشق لباسشون و حسی که بهشون میده

حال میکنن از دیو بودن


بماند چرا !


++بالاخره شاه شاهان آذرماهی ها . شاه ماهی شون هم نصیب من بیچاره شد .

بعید میدونم حال و روز اون از من بهتر باشه !



واکنش اون به حرف های من :


هاها

کلا با فحش من بیشتر حال میکنه تا با قربون صدقه هام .

کور خوندی ! هنوزم قربون صدقه ات میرم یکی یدونه ی من 😉

شکنجه گر ساواک !

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی