صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو


فلسفه چیست؟


قسمت اول


■ بهترین راه نزدیک شدن به فلسفه پرسش در خصوص چند سوال فلسفی ست:

«اینکه جهان چگونه به وجود آمد؟

آیا در پس هرچه روی می دهد اراده یا مقصودی نهان است؟

آیا پس از مرگ حیاتی هست؟»

و پرسش هایی از این دست....

در این بین تنها چیزی که به آن نیاز داریم تا فیلسوف خوبی شویم قوه شگفتی است.


فلسفه،شیوه اندیشیدن کاملا جدیدی ست که از ششصد سال پیش از میلاد مسیح در یونان آغاز شد.

در یونان باستان تمام رویدادها و سوالات آدمی براساس افسانه پاسخ گفته می شد.

عامل همه چیز را خدایان می دانستند و هرکدام از خدایان را مسئول رویدادی در جهان پیرامون.

بعدها شهروندان اوقات بیشتری را صرف تفکر در باب رویدادها کردند و شیوه فکر اساطیری به  شیوه فکر تجربی و عقلی تغییر نمود. فیلسوفان اولیه یونان برای فرایندهای طبیعی توضیح طبیعی به جای توضیح فوق طبیعی یافتند.از این رو آنان را فیلسوفان طبیعی می خوانند.

تمام آن ها عقیده داشتند که اصل کلیه تغییرها باید نوعی جوهر خاص اولیه باشد.

در واقع باید “چیزی” باشد که چیزها همه از آن می آیند و همه بدان باز می گردند.

فیلسوفان طبیعی پیشتاز آنچه بعدها علم نامیده شد بودند.


■ فیلسوفان طبیعی


● سه فیلسوف میلتوسی؛

● تالس؛ او منشأ همه چیز را آب می دانست و معتقد بود که همه چیز پر از

خداست.

● آناکسیماندروس؛ او معتقد بود چون همه چیزها متناهی هستند پس باید منشأ آن ها چیزی لامتناهی باشد.

● آناکسیمنس؛ منشأ همه چیز را بخار یا هوا می دانست.


● الئائیها:فلاسفه ای از مستعمره یونان به نام الئا؛

● پارمنیدس؛ عقیده داشت هرچه وجود دارد پیوسته وجود داشته است.هیچ چیز نمی

تواند از هیچ به وجود آید و آنچه هست نمی تواند نابود گردد.تغییر به مفهوم واقعی امکان پذیر نیست.او می دانست که طبیعت مدام در حال تغییر است و آن را با حواس خود درک می کرد ولی وقتی ناچار شد بین عقل و محسوسات یکی را برگزیند،جانب عقل را گرفت.

او و فیلسوفانی که عقل را قوه تشخیص برتر و منشأ شناخت ما از جهان می دانند خردگرا خوانده می شوند.


● هراکلیتوس؛

تغییر مدام یا سیلان را اساسی ترین سرشت طبیعت می دانست.

همان گفته معروف او که« در یک رود دوبار نمی توان پا نهاد» زیرا بار دوم که پا در رود نهم،نه رود همان است نه من.

او اضداد را ویژگی جهان می دانست،اینکه در برابر هر رویداد و هرخصلت ضد آن هم وجود دارد.« خدا همانا روز و شب،زمستان و تابستان،جنگ و صلح،سیری و گرسنگی است.»

به اعتقاد او حتما نوعی عقل کل وجود دارد که آنچه را در طبیعت روی می دهد هدایت می کند. هراکلیتوس در میان اضداد و تغییر مدام طبیعت گونه ای هستی یا وحدت می دید که مبنای همه چیز است و آن را خدا یا لوگوس نامید.


● امپدوکلس؛ چنانچه پیشتر ذکر شد،عقل پارمنیدس حکم می کرد که هیچ چیز نمی تواند تغییر یابد ولی ادراک حسی هراکلیتوس طبیعت را مدام در حال تغییر می داند.

امپدوکلس،سخنی در میانه گفت.در مواردی نظریه اول و در مواردی دیگر نظریه دوم را تأیید می کرد. در واقع او منشأ همه چیز را چهار_عنصر_اصلی «خاک،هوا،آتش،آب» می دانست.به باور او هیچ چیز اساساً تغییر نمی کند بلکه فرآیندهای طبیعی را ناشی از آمیختن و یا مجزا شدن این چهار عنصر با یکدیگر[در واقع تغییر در نسبت های آن ها] می دانست.

او معتقد بود دو نیروی جداگانه در طبیعت در کار است، مهر که چیزها را به هم جوش می دهد و کین که آن ها را از هم جدا می کند.


● آناکساگوراس؛ بر آن بود که طبیعت از ذرات بسیار ریزی تشکیل شده که با چشم دیده نمی شوند.او عامل نظم و نیروی به وجود آورنده حیات را #ذهن یا شعور خواند.


●دموکریتوس؛ باور داشت که اشیا از قطعات ریز نامرئی جاودانه و تغییرناپذیری به نام اتم تشکیل یافته اند و طبیعت ترکیبی ست از شمار نامحدودی اتم های مختلف.

او به روح یا نیرویی که بتواند در رویدادهای طبیعت مداخله کند معتقد نبود بلکه به نظر او همه چیز مکانیکی بود .فکر می کرد تنها چیزی که وجود دارد اتم و فضاست و چون به چیزهای مادی باور داشت او را ماده گرا نامیدند.

نظریه اتم دموکریتوس فلسفه طبیعی یونان را موقتا پایان داد.


دنیای سوفی

یوستین گردر

مترجم حسن کامشاد

  گردآوری: الهام اولیائی



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی