صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو




تو از من فرزندی نخواهی داشت

شعری برایت نخواهم سرود

و عاشقت نخواهم بود

 تو اما بسیار شیرینی

 کودکی را مانی که در گاهواره میخندد 

من با تو نرم نرمک

 از میان وهم جنگل ها خواهم گذشت

تن به خنکی چشمه های خیال خواهم داد

و دستان تو را بر پیکرم خواهم لغزاند

کسی چه می داند

شاید به عبادتی

و شاید به هوسی و لذتی

و دهان من زهدانی خواهد بود

تمام لبخندهای بارور از لبان سرخ تو را

فردا خواهد آمد

و من تو را دوست خواهم داشت

...

اما عاشقت نخواهم بود

شعری برایت نخواهم سرود

و فرزندی برایت نخواهم آورد

..

روح وحشی


اسفند 92

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی