با من
تو را رازی است سپید
بگویمت ؟
راز را در بوق و کرنا نمی کنند !
گفتم ات دوش
حوالی دلتنگی هایم
آنگاه که شب
تن می سپارد به فردا
راس آغاز
و تو شنیدی
لمس دستانم را
بر احساس ات
بر محاسن ات
به یاد آور
راس آغاز امروز
روح وحشی
با من
تو را رازی است سپید
بگویمت ؟
راز را در بوق و کرنا نمی کنند !
گفتم ات دوش
حوالی دلتنگی هایم
آنگاه که شب
تن می سپارد به فردا
راس آغاز
و تو شنیدی
لمس دستانم را
بر احساس ات
بر محاسن ات
به یاد آور
راس آغاز امروز
روح وحشی