صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



ای  عشق

در کدامین سیاه چاله

در اندرون کدامین  دل چرکین

تو را به حبس کشیده اند

که چنین ناپیدایی

مردم چشم ها

بی تابش تو در نگاه هاشان

چه در سکون اندو ظلمانی

ای عشق

چرا پنهانی

که در غیاب تو

التیام می بخشند خود فریبان

خماری را به افیون و شراب

تشنگی را به هوس و هرزگی روح

و تنهایی را به ابتذال آغوش های رهگذران

ای عشق

نوید آمدن ات بود

رسته بر برگ های پاییزی

سرخ و زرد

زمستان می رسد

و تو هنوز مستوری

رخ بنما ای زیبا روی فتانه

رخ بنما

که بی تو مرگ هم تلخ است

چه بگویم از طعم زهرآگین زندگی ...


روح وحشی



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی