صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم

صنما کشتی دل را به گل انداخته ام

! هر چه بود بگذشت و ما نیز بگذشتیم





ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها زمانی جوهره ی واقعی خود را بروز می دهیم که در هم شکسته و له شویم ! عهد عتیق


ادیان از لحظه‌ای که دم از اخلاق می‌زنند و با صدور فرمان تهدید می‌کنند، به خطا می‌روند. برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. هم‌نوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت می‌کنند. شما از روز داوری الهی سخن می‌گویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده‌ام که به مراتب از آن سخت‌تر است؛ من داوری آدمیان را دیده‌ام...
می‌خواهم راز بزرگی برایتان فاش کنم. درانتظار داوری روز قیامت نمانید. این داوری همه‌روزه رخ می‌دهد...

آلبر کامو



دست هایت را

به من بده

اعتماد کن

به دستانم

تو را به جایی خواهم برد

که نرفته ای

هرگز

جایی که هیچکس ندیده است

پلک هایت را بسپار

به آتش لبانم

و پیکرت را

به هرم انگشتانم

تو را به جایی دور خواهم برد

سرزمینی بکر

پر از تو

هیچ از من

مه آلود

سبز

پر از هوای تازه

هیچ از مرگ

لبانت را بسپار به گرمای نفس هایم

تو را به آسمانی خواهم برد

که هیچ ماه و خورشیدی نباشد

جز تو

هیچ از من

هیچ از من

همه تو

همه عشق

دلت را 

بسپار به دلم

تو را با زندگی آشنا خواهم کرد

با عشق


روح وحشی


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی