دست هایت را
به من بده
اعتماد کن
به دستانم
تو را به جایی خواهم برد
که نرفته ای
هرگز
جایی که هیچکس ندیده است
پلک هایت را بسپار
به آتش لبانم
و پیکرت را
به هرم انگشتانم
تو را به جایی دور خواهم برد
سرزمینی بکر
پر از تو
هیچ از من
مه آلود
سبز
پر از هوای تازه
هیچ از مرگ
لبانت را بسپار به گرمای نفس هایم
تو را به آسمانی خواهم برد
که هیچ ماه و خورشیدی نباشد
جز تو
هیچ از من
هیچ از من
همه تو
همه عشق
دلت را
بسپار به دلم
تو را با زندگی آشنا خواهم کرد
با عشق
روح وحشی