باز فصل انگور گذشت
و تو باز نیامدی
قرارمان باشد برای فصل شراب
بر سر مزار من ضیافت ها خواهد بود
هزار پیمانه
و یک خمره پر بیار
سرخ باشد
و مرده افکن
تاب جهنم ام نیست دیگر
اینجا جهنم
آنجا جهنم
بهشت دردانه بود
که تو خود ربودی اش ز من
قرارمان فصل شراب
بر سر مزار من ...
روح وحشی
پ.ن. صدایم کن ؛ صدای تو ، ترانه است ؛ نفس های تو در گوشم کلامی عاشقانه است. اگر از بودن و ماندن بی عشق دلگیرم ؛ صدایم کن به آواز که من بی عشق میمیرم ...صدایم کن ، در آغوشت نگاهم دار ...( ترانه ای از اصلانی )